بویایی/ بوییدن در آیات قرآن
فعل «بوییدن» در قرآن به کار نرفته است؛ واژهای که به معنای بینی (أنف) است تنها یک بار، در بیان قانون قصاص، آمده است؛ واژهی «ریح» که معمولاً به معنای «باد» آمده است (نک. هوا و باد)، دست کم یک بار با
نویسنده: دِوین استوارت
مترجم: مرتضی شوشتری
مترجم: مرتضی شوشتری
فعل «بوییدن» در قرآن به کار نرفته است؛ واژهای که به معنای بینی (أنف) است تنها یک بار، در بیان قانون قصاص، آمده است؛ واژهی «ریح» که معمولاً به معنای «باد» آمده است (نک. هوا و باد)، دست کم یک بار با معنای «بوییدن، بو، بوی خوش» به چشم میخورد (یوسف: 94). بوییدن نقش مهمی در تصاویر قرآن از بهشت و در بخشی از داستان یوسف دارد. گرچه در تصویرپردازی قرآنی حس بینایی نسبت به دیگر حواس غالب است، اما به حس بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه نیز توجه شده است (نک. دیدن و شنیدن؛ شنوایی و ناشنوایی؛ گوش؛ چشم؛ دست). دو زمینهی اصلی که یادآور حس بویایی در تصویرگری قرآنیاند توصیف باغها، به ویژه باغ عدن یا بهشت، و وصف نوشیدن است. حس بویایی تأثیر این تصاویر شادی بخش (نَعیم) را افزایش میدهد. تصویر باغ بهشت در قرآن به طور مرتب عبارت است از شاخ و برگی سبز و دلنشین و درختانی میوهدار، همچون درختان انار و خرما. مفهوم بویایی را آشکارا در واژهی قرآنی «ریحان» میتوان احساس کرد، که شاید بهترین معادل آن «بوی خوشایند یا گیاهان خوشبو» باشد: «والحَبُّ ذوالعَصفِ و الرَیحان» (و دانههای پوستدار و گیاهان خوشبو، رحمن: 12). همین واژه در آیهی 89 واقعه آمده است: «فَروحٌ و رَیحانٌ و جَنَّةٌ نَعیم» ([در] آسایش و راحت و بهشت پرنعمت). در راستای لذتهای حسی ارتباط نزدیکی میان بویایی و نوشیدنیهای بهشت هست، چرا که در توصیف آنها به عطرآگین بودن آنها اشاره شده است. نوشیدنی بهشتیان همچون شرابی خالص (رَحیق) آمیخته با آب چشمهی بهشتی «تسنیم» و مُهر و موم شده با مشک (مِسک) وصف شده است (مطففین: 25-28). در آیات دیگر آمده است که پاداش نیکان (أبرار) در بهشت شرابی آمیخته با کافور و آبی از چشمهی بهشتی دیگر است (انسان: 5-6). آنها در حالی که لباسی از ابریشم پوشیدهاند و زیر سایهی درختانی با میوههای آویخته بر تختهایی راحت تکیه زدهاند، شرابی آمیخته با زنجبیل و آبی از چشمهی بهشتی «سلسبیل» را در جامهایی نقرهای و شفاف خواهند نوشید (انسان: 12-18). آنچه در این میان ذکری از آن نیست اشاراتی همچون عبارات کتاب مقدس دربارهی بوی خوش قربانیهای سوختنی است، احتمالاً به این دلیل که در راستای توصیف قرآن از خداوند نبوده، چرا که این موضوع ممکن است علاقهی خدا به قربانیها و احساس گرسنگی یا نیاز او به آنها را القا کند (نک. قربانی). همینطور از زنان و عطر خوش آنان که اغلب در شعر پیش از اسلام به چشم میخورد ولی با اخلاق مطرح در قرآن هماهنگ نیستند سخنی به میان نیامده است (نک. اخلاق و قرآن؛ زنان و قرآن).
بویایی در آن بخش از داستان یوسف دربارهی شرح بازگشت بینایی به یعقوب سالخورده (یوسف: 93-96)، که به سبب غم از دست دادن یوسف نابینا شده بود (یوسف: 84)، نیز نقش مهمی دارد. یوسف، پس از معرفی خود به برادرانش، به آنها دستور داد که به کنعان بازگردند و همهی خویشان خود را به مصر آورند. وی همچنین به آنان توصیه کرد که پیراهن او را با خود ببرند و بر صورت یعقوب افکنند تا بیناییاش بازگردد. هنگامی که برادران از مصر خارج شدند، یعقوب نزدیک شدن آنان را احساس کرد. او ادعا میکند که بوی (ریح) یوسف را مییابد (یوسف: 94). مفسران احادیثی را از ابنعباس (د.68) نقل میکنند که میگوید: یعقوب بوی یوسف را هنگامی احساس کرد که فاصلهی کاروان با او به اندازهی هشت شب راه بود، مشابه فاصلهی میان کوفه و بصره. اطرافیان یعقوب فکر میکنند که او اسیر پندار است (یوسف: 95). هنگامی که برادران وارد میشوند «مژدهرسان» (البَشیر)، که مفسران او را یهودا، یکی از پسران یعقوب، دانستهاند، پیراهن یوسف را بر صورت وی میافکند و بینایی یعقوب بازمیگردد (یوسف: 96). آنچه میتوان حدس زد این است که استشمام بوی یوسف یعقوب را به زنده بودنش مطمئن میسازد و امیدش به دیدار او را زنده میکند. جناسی در اینجا «بوی» (ریح) یوسف را با «روح خدا» (روح الله) در سخن یعقوب پیوند میدهد: «ای پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جستوجو کنید و از روح خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از روح خدا نومید نمیشود» (یوسف: 87؛ نک. ترجمههایی دیگر از این واژه، مثل «راحت یا رحمت خدا»). بویایی، همچون خوابهای مطرح در داستان یوسف، یکی از روشهای الهی برای رساندن پیامهاست. این پیامها برای همه آشکار نمیشوند، بلکه تنها انسانهای الهام یافته یا برگزیده به آنها توجه میکنند یا مقصود از آنها را درک میکنند.
طبق روایات تفسیری منسوب به انس بن مالک (د. 91-93)، ابن عباس، مجاهد (د. حدود 100) و دیگران، پیراهن یوسف از بهشت بود. جبرئیل همین پیراهن یا عبا را برای ابراهیم آورد و او را از سوختن به دست نمرود نجات داد و پس از آن از طریق فرزندان ابراهیم به یوسف رسید. آنگونه که نقل شده است یوسف پیراهن را درون میلی نقرهای پنهان ساخت و به منزلهی نوعی تعویذ، به گردن آویخت و هنگامی که به چاه افکنده شد آن را به همراه خود داشت. بوی بهشت (ریح الجنّة) که در پیراهن باقی مانده بود به آن قدرت میداد تا باعث شفای بیماران و دردمندان شود (طبری، تفسیر، 249/16-252، ذیل یوسف: 94؛ زمخشری، کشّاف،342/2-343، ذیل یوسف: 93؛ طبرسی، مجمع، 115/12-116، ذیل یوسف: 93؛ Thalabi, Tarafi, Storie, 226-228 Lives, 228-229).
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
بویایی در آن بخش از داستان یوسف دربارهی شرح بازگشت بینایی به یعقوب سالخورده (یوسف: 93-96)، که به سبب غم از دست دادن یوسف نابینا شده بود (یوسف: 84)، نیز نقش مهمی دارد. یوسف، پس از معرفی خود به برادرانش، به آنها دستور داد که به کنعان بازگردند و همهی خویشان خود را به مصر آورند. وی همچنین به آنان توصیه کرد که پیراهن او را با خود ببرند و بر صورت یعقوب افکنند تا بیناییاش بازگردد. هنگامی که برادران از مصر خارج شدند، یعقوب نزدیک شدن آنان را احساس کرد. او ادعا میکند که بوی (ریح) یوسف را مییابد (یوسف: 94). مفسران احادیثی را از ابنعباس (د.68) نقل میکنند که میگوید: یعقوب بوی یوسف را هنگامی احساس کرد که فاصلهی کاروان با او به اندازهی هشت شب راه بود، مشابه فاصلهی میان کوفه و بصره. اطرافیان یعقوب فکر میکنند که او اسیر پندار است (یوسف: 95). هنگامی که برادران وارد میشوند «مژدهرسان» (البَشیر)، که مفسران او را یهودا، یکی از پسران یعقوب، دانستهاند، پیراهن یوسف را بر صورت وی میافکند و بینایی یعقوب بازمیگردد (یوسف: 96). آنچه میتوان حدس زد این است که استشمام بوی یوسف یعقوب را به زنده بودنش مطمئن میسازد و امیدش به دیدار او را زنده میکند. جناسی در اینجا «بوی» (ریح) یوسف را با «روح خدا» (روح الله) در سخن یعقوب پیوند میدهد: «ای پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جستوجو کنید و از روح خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از روح خدا نومید نمیشود» (یوسف: 87؛ نک. ترجمههایی دیگر از این واژه، مثل «راحت یا رحمت خدا»). بویایی، همچون خوابهای مطرح در داستان یوسف، یکی از روشهای الهی برای رساندن پیامهاست. این پیامها برای همه آشکار نمیشوند، بلکه تنها انسانهای الهام یافته یا برگزیده به آنها توجه میکنند یا مقصود از آنها را درک میکنند.
طبق روایات تفسیری منسوب به انس بن مالک (د. 91-93)، ابن عباس، مجاهد (د. حدود 100) و دیگران، پیراهن یوسف از بهشت بود. جبرئیل همین پیراهن یا عبا را برای ابراهیم آورد و او را از سوختن به دست نمرود نجات داد و پس از آن از طریق فرزندان ابراهیم به یوسف رسید. آنگونه که نقل شده است یوسف پیراهن را درون میلی نقرهای پنهان ساخت و به منزلهی نوعی تعویذ، به گردن آویخت و هنگامی که به چاه افکنده شد آن را به همراه خود داشت. بوی بهشت (ریح الجنّة) که در پیراهن باقی مانده بود به آن قدرت میداد تا باعث شفای بیماران و دردمندان شود (طبری، تفسیر، 249/16-252، ذیل یوسف: 94؛ زمخشری، کشّاف،342/2-343، ذیل یوسف: 93؛ طبرسی، مجمع، 115/12-116، ذیل یوسف: 93؛ Thalabi, Tarafi, Storie, 226-228 Lives, 228-229).
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}